آذر: خرازی اظهار داشت: بعنوان یک کارگزار دیپلماتیکی که با تاریخ سیاست خارجی ایران آشنا است، می گویم که هر جایی که به آمریکایی ها اعتماد کردیم ضربه خوردیم.
به گزارش آذر به نقل از ایسنا، سیدمحمد صادق خرازی، دیپلمات و دولتمرد اصلاح طلب با تبریک فرا رسیدن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در پاسخ به این سوال که «با توجه به اینکه از شروع انقلاب اسلامی دولت آمریکا همواره با مواضع و اقدامات جمهوری اسلامی مخالف بوده و بر این اساس برخی اعتقاد دارند که سیاست خارجی ایران سیاستی مبتنی بر تنش است، نظر شما در این رابطه چیست» تصریح کرد: ما یا می خواهیم با استدلال و منطق مواضع را مطرح نماییم و یا بحث احساسی نماییم، در هر وجهی از نوع نگاه مان به استقلال مان، به پیشرفت در سیاست خارجی و الگو قرار گرفتن ایران بعنوان یک کشور پیشتاز در بین کشورهایی که امروز در حال توسعه هستند و یا تضادها و دوگانگی هایی که میان کشورهای جنوب و کشورهای شمال قرار دارد نیازمند یک بررسی تطبیقی و یک توجه تاریخی هستیم.
وی ادامه داد: انقلاب اسلامی از روزی که به دست آحاد مردم متولد شد، از همان روز اول دست دوستی به سمت کشورهای جهان دراز کرد و حضرت امام از همان روز نخست برای سران جهان پیام فرستاد و دستگاه سیاست خارجی ایران بسیار جدی همه موازین سیاست خارجی را دنبال می کرد، اصول و مبنایی داشت، کشور تازه به پیروزی رسیده بود و دستگاه سیاست خارجی که با یک الگوی انقلابی کشور را اداره می کرد مواجه گردید با هجمه و رفتارهای غیر متعارف دشمنان قسم خورده. من و امثال من یادمان هست که چه اتفاقاتی در کشور رخ داد، در سال اول، انقلاب بیشتر از ۱۳ بار با توطئه کودتا روبرو شد. کودتای نوژه یکی از آنها بود و همکاری هایی که آمریکایی ها و غربی ها حتی اتحاد جماهیر شوروی با عناصر داخلی خود در کشور داشتند دنبال می کردند، حمایتی که ایالت متحده آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلستان و حتی شوروی از صدام حسین می کردند، ما هر چهار، پنج روز با یک توطئه جدید در صحنه سیاست خارجی روبرو بودیم.
خرازی با حضور در برنامه تلویزیونی بدون توقف با اشاره به اینکه در صحنه سیاست خارجی و در قانون اساسی مان پشتیبانی از همه ملت های مسلمان جزو اساسنامه فکر و اندیشه انقلاب مان است، افزود: ما همواره می خواستیم ملت ها و دولت های جهان در نظام جهانی برمبنای یک منطق باهم صحبت و زندگی کنند. ما برنمی تابیدیم کشورها با قدرت و با حمله نظامی و توطئه بخواهند نظام سلطه دیگری را در ایران برقرار کنند و این نظام سلطه تحمیلی بخواهد یک الگوی جهانی شود، چرا ما از کودتایی که مقابل دکتر مصدق شد این همه رنجیده خاطر شدیم و چرا خیلی از متفکران سیاسی جهان و حتی اندیشمندانی که در ایالت متحده هستند حضور آمریکا در ایران و کودتای ضد دولت قانونی دکتر مصدق را آغاز جهان خواری آمریکا دانسته اند. پس از کودتای دکتر مصدق آمریکا به شیلی حمله می کند، آلنده را سرکوب می کند و ژنرال پینوشه را در شیلی حاکم می کند، جریان استکباری و جهان خواری آمریکا با ایران آغاز شد، مسلماً ملت ایران نمی پذیرند که یک نظام سلطه دیگری با الگوی ضد ایرانی در جهان حاکم شود.
ایشان سپس با توصیف رویکرد سیاست خارجی ایران در ادوار مختلف اظهار داشت: سیاست خارجی ایران در دوران جنگ نگاهی مداراگونه داشت، تنش زدایی و اعتمادسازی و رفع سوءتفاهم های جدی را در همه ادوار داشتیم، سیاست خارجی مهندس سوداگر تهاجمی نبود، بلکه پدافندی و دفاعی بود، سیاست خارجی اول انقلاب، برمبنای الگوی منافع ملی بود نه نشان دادن دندان های تیز انقلابی، سیاست دوران سازندگی باز مبتنی بر گفتمان جهانی بود که کشور را مدیریت می کرد، در دوران اصلاحات باز همین طور، سیاست خارجی ما همواره مبتنی بر منطقی متعارف بوده و اگر کسی بگوید سیاست خارجی ایران سیاستی رادیکال بوده یک مقدار با واقعیت های تاریخی تعریف نمی گردد. در هر فراز و فرودی یک ریزش داریم، یک مقدار تفاوت دارید، آن یکی دو حادثه نمی تواند معیار سیاست خارجی باشد.
دبیرکل حزب ندای ایرانی ها با اشاره به واقعه تسخیر لانه جاسوسی اظهار نمود: واقعه ای که در سفارت آمریکا رخ داد یک عطف تاریخی داشت و نمی توان آنرا ملاک سیاست خارجی ایران دانست، سیاست خارجی و دولت ایران اتفاقاً دفاع کرد از حریم کشور متجاوزی مثل ایالت متحده در ایران، در این واقعه دیپلماتی خون از دماغش نریخت، در حالیکه در خیلی از کشورها در اتفاقاتی مثل این، بسیاری کشته می شوند، کارگزاران سیاست خارجی در آن دوران با وجود اینکه مخالف بودند و موضع مخالف گرفتند با تدبیر و منطق مسئله را حل کردند، اما آمریکایی ها دنبال این بودند که این حادثه را سرکوب کنند، نقطه عطف دیدگاه تهاجمی بودن سیاست خارجی را بعضی ها با واقعه سفارت آمریکا در تهران پیوند می زنند در حالیکه این نیست، دولت ایران به تمام پروتکل های جهانی و تمام حقوقی که در امور دیپلماتیک امضا کرده بود وفادار بود، برعکس آمریکایی ها اشتباهات بزرگ استراتژیک کرده و ایرانیان خویشتن داری کردند، منتهی این حادثه آن قدر بزرگ بود و به قدری فضای تبلیغاتی جهانی جدی بود که ملت ایران در هیچ دوره ای نتوانست از خود دفاع کند.
خرازی افزود: در همان دوره اشغال مواجه بودیم با سیاست خارجی دولت مهندس بازرگان، در همان زمان خیلی از کشورها که هنوز پیام شان در آرشیو دستگاه های دیپلماسی وجود دارد، کشورهایی که بعداً به ما خورده می گرفتند به ما سفارش می کردند که آمریکایی ها کشته نشوند، شما مدیریت کنید که بحران بیشتر از این توسعه پیدا نکند، اعمال نفوذتان را به گونه ای به کار ببندید که موجب خشونت نشود، نفوذ و خشونت در تقابل یکدیگرند، اگر دولت ایران می خواست حمله کند مثل کاری که دولت پوتین در ماجرای گروگان گیری در سینمای مسکو انجام داد، خوب می ریختیم و همه کشته می شدند، اما تدبیر برای مدیریت بحران یکی از دستاوردهای آن روز دستگاه دیپلماسی ایران بود. اما آمریکایی ها می گفتند باید شما این کار را بکنید، آن بایدها و تحمیل اندیشه نظام سلطه شان چیزی بود که ملت انقلابی ایران بربتابد. ما با آمریکایی ها قطع رابطه نکردیم، بلکه آمریکایی ها ۳۶ ساعت پس از تسخیر سفارت قطع ارتباط خودرا اعلام نموده و امام باز استقبال کرد.
وی در پاسخ به این سوال که همین آمریکا که ۳۶ ساعت پس از تسخیر سفارت رابطه اش را قطع کرده امروز می گوید بیاییم صحبت نماییم، آیا ما امروز پس از ۴۰ سال و با عنایت به اتفاقاتی که رخ داده تجربه کسب کرده ایم که چطور با دنیا صحبت نماییم، اظهار نمود: زندگی انسان ها همیشه آمیخته است با عبرت ها، ما از عدم ارتباط با آمریکا چه دستاوردهایی داشتیم، از عدم مناسبات رسمی با آمریکا چه تحمیلاتی داشتیم، طبیعی است که به صورت منطقی نمی توانیم مدعی شویم همه اش سود کردیم در خیلی از جاها ضرر کردیم، در خیلی از جاها گرفتار زخم های تلخ و جانسوزی شدیم، تجاوز صدام به ایران نمی تواند منطقش این باشد که فقط به خاطر تسخیر سفارت بوده، صدام از سال های ۱۳۵۰ به بعد بعنوان یکی از رهبران حزب بعث در اندیشه فتح قادسیه بود، او هوشمندانه از این مقطع تاریخی بهره برده و توانست متحدان استراتژیکی برای خود درست کند، ما نمی توانیم نفی نماییم که تحریم ها در کنار تجاوز آمریکا چه مشکلاتی برای مردم ایران فراهم نموده اما من بعنوان یک کارگزار دیپلماتیکی که با تاریخ سیاست خارجی ایران آشنا است، می گویم که هر جایی که به آمریکایی ها اعتماد کردیم ضربه خوردیم، این گونه نبوده که ما به دنبال این باشیم که رفتارمان با آمریکایی ها برای الی الابد قهرآمیز باشد مگر ما با فرانسه، انگلستان که بزرگترین لطمه های استعماری را بر اندام سیاست خارجی ایران تحمیل کرده رابطه نداشتیم، مگر ما با اتحاد جماهیر شوروی که بخش های بزرگی از سرزمین ما را اشغال کرده و قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای را بر ما تحمیل کرده رابطه نداشتیم.
این دیپلمات و دولتمرد افزود: چرایی و چیستی تنظیم مناسبات ما با آمریکا چه بود که معیار و الگو شد، آمریکایی ها بعنوان بنیانگذاران تفکر لیبرال و دموکراسی در دوران جنگ سرد از پدیده انقلاب اسلامی بسیار ضربه خوردند و کینه گرفتند، آنها به راحتی از اتاق خواب شاه این مملکت تا دفتر مدیر کل این مملکت نفوذ داشتند. در سازمان ملل دیپلمات های ایرانی مثل یک قلندر می رفتند، بحث می کردند و کارشان را انجام می دادند.
خرازی به دوران سیاست خارجی کشور در دوره امضای قطعنامه ۵۹۸ اشاره نمود و اظهار داشت: قطعنامه ۵۹۸ یک عطف تاریخی داشت که از پیش از جنگ شروع می شد و تا الان هم ادامه دارد، نیروهای جنگنده و رزمنده در کنار دیپلمات های ما ایستادند و دیپلمات های ما در سازمان ملل ایستادگی کردند. با دکتر ولایتی در سازمان ملل متحد بودیم پس از اینکه آمریکایی ها گرای سکوهای نفتی را به عراقی ها داده و آنها با میگ ها، فانتوم ها و میراژها یکی سپس دیگری حمله می کردند، این سال های اختتام جنگ از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ یکی از مهمترین اتفاقاتی است که رابطه اساسی دارد با سیاست خارجی ایران. یادم می آید آن قدر آن روز حادثه تلخ بود که هواپیمای نظامی ما را زده بودند، صادرات نفت رسیده بود به هفت درصد، آقای هاشمی رفسنجانی پیغام داد که سیلوهای گندم ۱۴ روز بیشتر آذوقه ندارد، کشور در چنین شرایطی بود و ما در سیاست خارجی از چنین اتفاقاتی گذر کردیم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا جمهوری اسلامی با عنایت به سیاست های تنش زدای خود توانسته ملت ها را با خودش همراه کند، اظهار داشت: فارغ از دستاوردهای بزرگی که انقلاب در جهان داشته، اشتباهاتی هم داشتیم مثل اینکه یک امام جمعه در جنوب ایران در سخنرانی اش به گونه ای صحبت می کرد که کشورهای منطقه را نگران می کرد، از آن طرف ما دشمنان مشترکی داشتیم که منافع شان در مهار جمهوری اسلامی ایران بود، اگر تجارب امروزمان را داشتیم شاید خیلی از آن اتفاقات نمی افتاد یا شاید کارهای دیگری می کردیم که خیلی از کشورها نمی ترسیدند مثل کویتی ها و سعودی ها، در حالیکه کویتی ها و سعودی ها در پدیده ای به نام صدام حسین با ما منافع مشترک داشتند، روزهای اولین انقلاب اعراب به نحوی از انحاء با یک نگاه و با پشتوانه ای غربی نسبت به ایران واگرایی پیدا کردند، البته خیلی از کشورهای عربی هم با ما رابطه بسیار خوبی داشتند مثل مرحوم حافظ اسد یا شیخ زائد حاکم امارات، برخلاف این حکام بسیار غیرمنطقی و غیر معقول امروز، امارات، سوریه، عمان در دوران جنگ همراه ما بودند، اما واقعیت این است که بعدها اتفاقاتی رخ داد که پیشگامش انگلیسی ها و آمریکایی ها بودند، جریان صهیونیستی که اسرائیلی ها رقم زدند و جریان عربی متحجر و وابسته ای که در برخی از کشورها داشتیم.
این دولتمرد همین طور تصریح کرد: در دنیای اسلام هر جا که مسلمانان نیاز به کمک داشته اند از جریان انتفاضه تا جنبش لبنان، از ارتفاعات صعب العبور افغانستان تا مردم مسلمان شبه قاره، از نظام سلطه شرقی بر مسلمانان آسیای مرکزی تا قفقاز و آسیای جنوب شرقی، ایران همه جا در کنار مردم بوده، در کنار ملت ها همه جا خوش درخشیدیم اما باید با دولت ها هم مدارا می کردیم.
وی در پاسخ به این سوال که تعریف شما از انقلابی گری در سیاست خارجی چیست، اظهار داشت: این پرسش خیلی انتزاعی است همه کارگزاران جمهوری اسلامی انقلابی بودند، تا تعبیر شما چه باشد، اگر تعریف شما از انقلابی گری این است که تمام پروتکل های جهانی و معاهده های بین المللی را بگذارد کنار و بگوید این ها همه اش کاغذ پاره است، ما این طور نبودیم، مفهوم ما از انقلابی گری این است که پاسدار فضیلت ها و ارزش های اعتقادی و ملی بوده و به آرمان های مان وفادار باشیم و برمبنای آن کار نماییم، ما در یک جایی اولویت مان این است که خیلی قاطع و انقلابی عمل نماییم و در جایی اولویت این است که مدارا نماییم، اولویت ها متفاوت می شوند.
سفیر سابق ایران در فرانسه اظهار نمود: ما در سیاست خارجی همیشه با یک چالش اساسی روبرو بودیم، یک دیدگاه وجود داشت که با همه دنیا باید از موضع انقلابی و قهرآمیز رفتار کرد و یک دیدگاه هم این بود که سیاست خارجی ملغمه ای است از تدبیر و عقل، مجاهدت و همکاری، این ها تعابیری است که در سیاست خارجی بسیار مهم می باشد، هشت سال از سیاست خارجی ما در دوران ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب اداره شد، آن روزی که ایشان سیاست خارجی را در دوره ریاست جمهوری خود تحویل گرفتند، فکر نمی کنم بیشتر از ۳۰ سفارتخانه بیشتر داشتیم، در سال اولی که آقای دکتر ولایتی وزیر خارجه بودند ۵، ۶ سفیر پناهنده شدند که از سران منافقین بودند، فردی با عنوان نقدی که سفیر ایتالیا بود و یا کاظم رجوی که برادر مسعود رجوی و سفیر ایران در سوئیس بود و در درگیری های درون تشکیلاتی در اروپا کشته شد.
خرازی درانتها اشاره کرد: این سیاست خارجی بود که دولت آیت الله خامنه ای تحویل گرفت، کمتر از ۳۰ نمایندگی داشتیم و درانتها جنگ بیشتر از ۱۱۰ نمایندگی، مناسبات مهم داشتیم، جنگ که به پایان رسید با سه تا چهار کشور قطع رابطه داشتیم (البته باید به مستندات رجوع شود) در حالیکه اگر سیاست خارجی ما دست کسانی بود که مدعی تندروی و انقلابی گری بودند و می خواستند ما را زمین گیر کرده و این جریان فکری را حذف نمایند، سیاست خارجی با ۱۰ کشور بیشتر، همچون لیبی و ابرقدرت های چهارم پنجم ارتباط نداشت.