یادداشت مدیرمسؤول| دشمن زخم خورده و افسار گسیخته؛ در رویارویی با گستاخی های اخیر رژیم صهیونیستی چگونه باید بود؟

به گزارش آذر، حمله به ساختمان کنسولی ایران در دمشق رفتاری خارج از همه چهارچوب های شناخته شده بین المللی بود. هدف رژیم صهیونیستی از این بی پروایی آشکار چیست و بهترین واکنش ها به آن کدامند.

خبرگزاری مهر، محمدمهدی رحمتی، مدیرمسؤول گروه رسانه ای مهر: خبر حمله هواپیماهای رادارگریز آمریکایی رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی ایران که در مجاورت سفارت کشورمان در دمشق قرار داشت و به شهادت رساندن مستشاران ارشد نظامی در یک ساختمان دیپلماتیک، شوک برانگیز بود. برای رژیمی که در سالهای گذشته همه تلاش خویش را کرده است تا در مجامع بین المللی چهره ای قانون مدار و مظلوم برای خود ایجاد نماید، چنین رفتارهای غیر معمولی نشانه چیست؟
تاریخ جعلی رژیم صهیونیستی پیش و بعد از طوفان الاقصی
شنبه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۷ اکتبر ۲۰۲۳ خبری باورنکردنی فضای رسانه ای دنیا را درنوردید. مبارزان حماس با عبور از دیوار حایل و محدوده محاصره غزه وارد شهرک های صهیونیست نشین اطراف شدند و با شکست حلقه اول ارتش رژیم، ضربه سنگینی را به آنها وارد ساختند. در این حمله، برخی از نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست هم به اسارت مبارزان حماس درآمدند.
بر اساس گزارش های رسانه های صهیونیستی این حمله بیشتر از ۱۰۰۰ کشته و ۲۰۰ اسیر به آنها تحمیل کرد؛ باآنکه مبارزان حماس بنای بر ماندن در شهرک ها را نداشتند و به نظر می رسید قصدشان از انجام این عملیات، ضربه حیثیتی به رژیم و گرفتن اسیر برای مبادله با اسرای فلسطینی باشد اما به علت آماده نبودن ارتش صهیونیستی، حمله عمق بیشتری پیدا کرد و جنگ و درگیری در شهرک ها به صورت پراکنده تا دو روز پس از آن هم ادامه داشت.
در این شرایط، دولت افراطی نتانیاهو که از ائتلاف با تندروترین گروههای سیاسی شکل گرفته، با سخت ترین چالش ممکن از زمان تشکیل این رژیم مواجه گردید. علیرغم آن که شاید حامیان اصلی رژیم صهیونیستی هم در ایام نخست عملیات طوفان الاقصی تصور نمی کردند؛ دولت افراطی مستقر به این جمع بندی رسید که برای عبور از این چالش ضروری است سه هدف سخت را در دستور کار قرار دهد.
آرزوی صهیونیست ها برای نابودی حماس
از روز ۵ آبان مصادف با ۲۷ اکتبر که حمله زمینی رژیم صهیونیستی به نوار غزه شروع شد تا به امروز ۵ ماه و ۱۰ روز گذشته است. باآنکه برپایه گزارش های ارتش این رژیم بخش عمده ای از خاک غزه اشغال شده است؛ اما اولاً هیچ دلیلی در خصوص از بین رفتن حماس وجود ندارد و علاوه بر آن بخش زیادی از تونل های ادعا شده از سوی رژیم هم در سرزمین تسخیر شده در اختیار ارتش آنها قرار نگرفته است.
منابع ارتش اشغالگر از به شهادت رساندن ۱۳ هزار نفر از نیروهای حماس سخن می گویند؛ اما اولاً به جز اعلام بدون شواهد، مدرک دیگری در این خصوص در دست نیست؛ ثانیاً روحیه بالای مبارزان فلسطینی و حمایت مردمی از آنها این ادعا را تأیید نمی نماید.
طبیعی است که در مقابل دشمن صاحب سلاح های پیشرفته و قدرت برتر هوایی و حتی در اختیار دارنده زیرساخت های حیاتی مانند آب برق و اینترنت مقاومت متقارن امری امکان ناپذیر باشد اما این عقب نشینی میدانی حتی از نظر کارشناسان رژیم هم به منزله شکست حماس نیست.
غزه، سرزمینی بدون حاکمیت فلسطینی
یکی دیگر از مباحثی که علیرغم تاکید حامیان رژیم بخصوص آمریکا، نتانیاهو هیچ اعتقادی به آن نداشت، مسئله دولت فلسطینی بود. باآنکه از جانب آمریکا همواره بر شکل گیری دولت فلسطینی به جز حماس در غزه بعد از جنگ تاکید می شد و پیشنهاداتی مانند حضور ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) یا تحت الحمایگی اردن و یا ناظران بین المللی مطرح بود، اما رفتار و مصاحبه های بعضاً متناقض نتانیاهو نشان می داد که او به هیچ وجه با این منطق موافق نیست و با هزینه های به وجود آمده، تنها راه را حذف مسأله ای به نام غزه می داند.
با توجه به اختلاف نتانیاهو و سران کشورهای عربی و غربی در نحوه اداره غزه بعد از حماس و مخالفت با کوچ الزامی ساکنان آن در عمل هیچ آینده روشنی برای نحوه استقرار دولت در غزه وجود ندارد و این بلاتکلیفی حتما منجر به قدرت گرفتن باردیگر گروههای مقاومت خواهد شد. آن چه مشخص است رژیم صهیونیستی تا امروز در حذف غزه از معادلات جغرافیای سیاسی موفق نبوده است و در صورت بازگشت مردم به مناطق زندگی خود روحیه مقاومت و مبارزه شرایطی قبل از آغاز طوفان الاقصی در غزه رقم خواهد زد.
اثبات یهودستیزی و ادعای مظلومیت رژیم اشغالگر!
از نظر دولت نتانیاهو، حمله انجام شده به شهرک های صهیونیستی بهترین فرصت برای بازنمایی مظلومیت این رژیم و جلب حمایت های بین المللی بود. رژیم صهیونیستی تصور می کرد از این فرصت می تواند بیشترین استفاده را برای اثبات ادعاهای خود بخصوص ادعای اعضای تندروی کابینه فعلی در خصوص ضرورت مقابله با یهودی ستیزی، داشته باشد.
بر عکس تصور اولیه، نه تنها این هدف محقق نشد بلکه میتوان گفت چهره صلح طلب و قانونمداری که رژیم طی دهه های گذشته به دنبال بازنمایی آن بود هم در طول جنگ اخیر از بین رفته است. به شهادت رساندن بیشتر از ۳۰ هزار شهروند فلسطینی و حتی حمله به نهادهای وابسته به سازمان ملل اعتبار رژیم را بشدت خدشه دار کرده است. طرح شکایت آفریقای جنوبی و ابراز انزجار مردم جهان حتی در مقابل با سیاست های دولت هایشان، مدرکی مشخص در این حوزه است.
رفتار خشونت بار و خونریز ارتش رژیم صهیونیستی بگونه ای بوده است که نه تنها باعث حمایت فراگیر از این رژیم در افکار عمومی نشده است بلکه امروز دیگر حامیان اصلی دولت نتانیاهو هم از پشتیبانی او پرهیز دارند.
این جنگ ِ با ایران است
اگر مرور کوتاهی به صحنه امروز نماییم، درمی یابیم که جنگ سخت در غزه با گستردگی چند ماه اخیر مدت زیادی طول نخواهد کشید چونکه باریکه غزه ظرفیت ادامه طولانی مدت جنگ را ندارد و از اینجا به بعد هر اتفاقی فقط برای رژیم هزینه های اعتباری و حقوق بشری بوجود می آورد.
در شرایطی که امروز حامیان نتانیاهو هم از او فاصله می گیرند، حتی اگر حمله ای را به لبنان آغاز کند با پشتیبانی همیشگی روبه رو نیست. تنها چاره ای که باقی می ماند درگیرکردن ایران در معرکه ای است که نتانیاهو برای باقی ماندن طولانی مدت تر در قدرت به آن احتیاج دارد. البته سران رژیم صهیونیستی این رفتار نابهنجار خویش را در چارچوب ضرورت ضربه به دشمن اصلی و ایجاد بازدارندگی در غرب آسیا توجیه می کنند. اما این توجیه نزدیک ترین دوستان آنها را هم قانع نمی نماید.
علی رغم تلاشهای گسترده ای که از آغاز عملیات طوفان الاقصی تا به امروز از جانب رژیم صهیونیستی انجام شده است؛ ایران و آمریکا هیچ کدام برنامه ای برای تنش مستقیم نداشته اند. از سویی ایران همواره اعلام نموده که جریان مقاومت مستقل و به اندازه کافی توانمند است که خویش را اداره کند و از پس مسائل به وجود آمده برآید و از سوی دیگر آمریکا و همپیمانان او گرچه ریشه حمایت و توانمندسازی جبهه مقاومت را از چشم ایران می بینند؛ اما اغلب اذعان دارند که ایران در نبردهای میدانی ماه های اخیر نقش مستقیم نداشته است. مواردی که گفته شد نشان داده است رژیم صهیونیستی تا امروز در هر چهار عرصه مورد نظر خود به موفقیت قابل ملاحظه ای دست نیافته است.
ما چگونه باشیم؟
موضع راهبردی ایران از آغاز عملیات طوفان الاقصی تابحال تقویت جایگاه مقاومت و پرهیز از افزایش درگیری بوده است. چونکه اولاً همانطور که گفته شد، توان مقاومت و انگیزه مردم در باریکه غزه به اندازه ای هست که خود بتوانند ضربات تأثیرگذاری بر پیکر رژیم وارد سازند و در ثانی، بازی باخته رژیم و ضربه جبران ناپذیری که خورده است، نباید با گسترش جنگ به بیرون از مرزهای رژیم صهیونیستی تبدیل به یک چالش منطقه ای شود. این سیاست اصولی درست نیازمند آن است که با شرایط مشخصی همراه باشد.
اول؛ تحلیل درست و تأمین امنیت سرمایه های انسانی
هرچند روحیه مقاومت و مبارزه در مقابل رژیم صهیونیستی در فرهنگ سازمانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نضج یافته و شهادت یک نفر نه تنها به منزله پایان این مسیر نیست، بلکه انگیزه ها را برای اقدامات قاطعانه تر، محکم می کند؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که از دست دادن یک فرمانده با تجربه به سادگی جبران پذیر نیست، بنابراین نیاز است تا باور به این که در شرایط قطعی جنگی قرار داریم در ذهنیت و رفتار همه لایه های مدیریتیِ شکل بگیرد و همین اصل مبنای عمل باشد. حفظ حداکثری تدابیر امنیتی در مناطق همجوار میدان و به روز رسانی استانداردهای آن حوزه از مهم ترین موارد در این خصوص به نظر می آید.
حمله اخیر دمشق نشان داده است که رژیم صهیونیستی به هیچ اصلی پایبند نیست و اماکن دیپلماتیک هم برای او محدودیتی به شمار نمی آید. بنابراین به نظر می آید ضروری است آمادگی ما در مقابل جنایات رژیم بگونه ای باشد که به علت پیگیری سیاست درست عدم ورود به جنگ باخته رژیم، با از دست دادن نیروهای نیروی انسانی خود که ارزشمندترین دارایی ها به شمار می آید، صدمه نبینیم.
دوم؛ پیگیری حقوقی و دیپلماتیک هم لازم است
یکی از نقاط ضعف همیشگی ما از دوران دفاع مقدس تا امروز، عدم همراهی متوازن لایه های نظامی و حقوقی و دیپلماتیک بوده است بگونه ای که اغلب، دستاوردهای حوزه های مختلف برای دیگری ایجاد هم افزایی و فرصت نکرده است. لازم است تا در مقابل چنین جنایت هایی تیم های دیپلماسی و حقوقی فعالیت مستمر داشته باشند و با دیگر کشورها بخصوص آنها که پیش تر جنایت های رژیم را محکوم کرده اند؛ برای احقاق حقوق بین الملل کشورمان همکاری نزدیک و مؤثر داشته باشند. بدیهی روندهای حقوقی بخصوص در زمینه بین الملل پیچیده و زمان بر هستند.
تغییرات دولت ها و مرور زمان نباید فرآیند پیگیری تا حصول نتیجه را متوقف نماید. ناکامی ما در پیگیری و به نتیجه رساندن پرونده های حقوق بین الملل، یک پیام ضعف جدی به شمار می آید. پیگیری ما باید به نحوی باشد که مواجهه حقوقی به یکی از شاخصهای اثرگذار بر تصمیم گیری رژیم صهیونیست ها در جنایت هایش تبدیل گردد.
سوم؛ داشتن خط قرمز لازم است
به طور خلاصه یعنی مشخص کردن خطوط قرمزی که رژیم در صورت عبور از آن با واکنش جدی یا اصطلاحاً سیلی تنبیهی مواجه خواهد شد. هر چند سیاست راهبردی ایران در عدم ورود به جنگ غزه کاملا درست است و از ابتدا راهبرد طراحی شده، تقویت بخش های مختلف جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی بوده است تا مقاومت درون زار در همه منطقه شکل بگیرد؛ اما اگر رفتار کوتاه مدت ایران این پیام را مخابره کند که کلان راهبرد گفته شده باعث محافظه کاری نامحدود شده است؛ آن وقت دیگر دولت نتانیاهو هیچ مرزی برای ایجاد هزینه در نظر نخواهد گرفت و از فرصت به وجود آمده برای وارد ساختن ضربه های جبران ناپذیر، نهایت استفاده را خواهد نمود. بخصوص که این انتقام گیری ها به شکلی تداوم بخش دولت افراطی و متزلزل نتانیاهو هم خواهد بود.
چهارم؛ سرمایه انباشته رسانه و افکار عمومی فرصت است
این تصور که رسانه ها و افکار عمومی بایستی دقیقا بازنمایی کننده سیاست ها و برنامه های رسمی مقابله با زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی باشند، درست نیست. همینطور این نگرانی که مطالبات رسانه ها منجر به مطالبه عمومی ناممکن یا در تعارض سیاست های رسمی خواهد شد هم علاوه بر نادرست بودن، به منزله فرصت سوزی است.
در یک تحلیل واقع بینانه دولت ها می توانند در صورت ضرورت خواست افکار عمومی را پشتوانه تصمیم خود قرار دهند و یا عدم پذیرش خواسته ها را برای حفظ یک مصلحت بالاتر بخصوص در زمینه های بین المللی و برای گرفتن امتیازات بیشتر در زمینه های حقوقی و دیپلماتیک به کار بگیرند. هرچه مداخله دولتی در این حوزه کمتر باشد، سرمایه بوجود آمده بیشتر خواهد بود و همانطور که ذکر شد این سرمایه در صورت اتخاذ هر تصمیمی قابل بهره برداری است.

منبع: